top of page

عیسی در معبد

  • Writer: Mohammad Amin Etemad Seyfi
    Mohammad Amin Etemad Seyfi
  • Mar 27, 2018
  • 1 min read

روز بعد، به هنگام خروج از بِیت‌عَنْیا، عیسی گرسنه شد. از دور درخت انجیری دید که برگ داشت؛ پس پیش رفت تا ببیند میوه دارد یا نه. چون نزدیک شد، جز برگ چیزی بر آن نیافت، زیرا هنوز فصل انجیر نبود. پس خطاب به درخت گفت: «مباد که دیگر هرگز کسی از تو میوه خورَد !» شاگردانش این را شنیدند.

چون به اورشلیم رسیدند، عیسی به معبد درآمد و به بیرون راندن کسانی آغاز کرد که در آنجا داد و ستد می‌کردند. او تختهای صرّافان و بساط کبوترفروشان را واژگون کرد و اجازه نداد کسی برای حمل کالا از میان صحن معبد عبور کند. سپس به آنها تعلیم داد و گفت: «مگر نوشته نشده است که

” خانۀ من خانۀ دعا برای همۀ قومها خوانده خواهد شد“

امّا شما آن را ’لانۀ راهزنان‘ ساخته‌اید.

سران کاهنان و علمای دین چون این را شنیدند، در پی راهی برای کشتن او برآمدند، زیرا از او می‌ترسیدند، چرا که همۀ جمعیت از تعالیم او در شگفت بودند.

چون غروب شد، عیسی و شاگردان از شهر بیرون رفتند.

مرقس 11: 12-19


 
 
 

Comments


پستهای اخیر
آرشیو
جستجو بر اساس برچسب ها
Follow Us
  • telegram
  • Facebook Basic Square
  • YouTube Social  Icon
  • Instagram Social Icon

© 2017 created by A.etemadi 

  • telegram
  • Facebook Social Icon
  • YouTube Social  Icon
  • Instagram Social Icon
bottom of page