پرهیز از شهوت
- Mohammad Amin Etemad Seyfi
- May 22, 2018
- 5 min read

در این آیات، عیسی توجه خود را از فرمان ششمِ دهفرمان موسی، به فرمان هفتم معطوف میدارد، یعنی از نهی از قتل به نهی از زنا.
«شنیدهاید که به اولین گفته شده است زنا مکن. لیکن من به شما میگویم هر کس به زنی نظر شهوت اندازد، هماندم دردل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد از آنکه تمام بدنت در جهنم افکنده شود. و اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود، از آنکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود.»
رابیهای یهود در این مورد نیز میکوشیدند تا گسترۀ فرمانِ "زنا مکن" را محدود سازند. از آنجا که گناهِ طمع به زوجۀ مردی دیگر در فرمان دهم از دهفرمان آمده، برای رابیها آسان مینمود که حکم هفتم را نادیده بینگارند. طبق تعلیم ایشان، تا زمانی که خودشان و مریدانشان از خودِ عمل زنا اجتناب میکردند، حکم هفتم را رعایت کردهاند. بدینسان، محدودۀ گناه جنسی را تنگ و محدودۀ پاکی جنسی را گسترش میدادند.
اما عیسی تعلیم متفاوتی داد. او محدودۀ نهی الهی را گسترش داد. او فرمود که معنی واقعی حکم خدا بسی گستردهتر از پرهیز از خودِ عمل جنسی است. همانطور که نهی از قتل شامل پرهیز از افکار خشمآلود و گفتار اهانتآمیز میشود، نهی از زنا نیز شامل نگاهها و افکار شهوانی میگردد. ما با "گفتارمان" میتوانیم مرتکب قتل شویم؛ با "قلب" یا فکرمان نیز میتوانیم مرتکب "زنا" شویم.
اگر در این مورد به بحث و جدل بپردازیم و بگوییم که منظور عیسی شهوترانی مرد نسبت به زن بوده و نه بالعکس، یا هواسرانی مرد متأهل بوده و نه مرد مجرد، درست بهدنبال همان کلاههای شرعی رفتهایم که فریسیان بهدنبالش بودند و عیسی محکومشان میکرد. تأکید عیسی این است که هر نوع عمل جنسی که در عمل غیراخلاقی است، در نگاه و فکر نیز غیراخلاقی است.
آنچه که درکش بهطور خاص مهم است، ارتباطی است که عیسی میان نگاه شهوتآلود به یک زن و ارتکاب زنا با او در دل برقرار میکند. همین ارتباط میان چشم و دل است که سبب میشود عیسی در دو آیه بعدی (آیههای ۲۹ و ۳۰) دستورالعملهایی بسیار عملی در مورد پاکی جنسی بدهد. استدلال عیسی اینچنین است: اگر نگاه شهوانی معادل زنا در دل است، یا بهسخنی دیگر، زنای قلبی نتیجۀ زنای چشمی است (چرا که چشم جسمانی چشم دل را تحریک میکند)، تنها راه برای حل مشکل، در سرآغاز آن است، یعنی در چشمان.
اعمال شرمآور بهدنبال خیالپردازیهای شرمآور میآید؛ خیالپردازیها نیز بهدنبال بیبند و باری چشمْ شعلهور میشود. قوه تخیل نیرومند ما (که یکی از خصوصیاتی است که انسان را از حیوانات متمایز میسازد) عطیهای است گرانبها از سوی خدا. هیچیک از آثار هنری جهان، و هیچیک از کارهای شریف و والای انسانها بدون آن میسر نمیگردید. قوه تخیل ما کیفیت زندگیمان را غنی میسازد. اما تمامی عطیههای الهی باید مسئولانه بهکار گرفته شود، چرا که خیلی آسان در معرض انحطاط و سوءاستفاده قرار میگیرند. در مورد قوه تخیلمان نیز قطعاً اینچنین است. تصور نمیکنم که هیچ بشری در ورطۀ گناهان جنسی بیفتد مگر اینکه اول دریچه هوس را از طریق چشمان خود بگشاید. بههمین شکل، مرد یا زنی اگر توانسته تسلط بر خواستههای جنسی را در عمل بیاموزد، دلیلش این بوده که چشم جسم و قوه تخیل را تحت تسلط در آورده است.
اما شاید در اینجا بیمناسبت نباشد که به نحوۀ لباس پوشیدن زنان اشاره کنیم. پوشیدن لباسهای زیبا یک چیز است و پوشیدن لباس بهمنظور جلب توجه و جذب مردان چیزی دیگر. خانمها تفاوت این دو را میدانند؛ ما مردان نیز میدانیم.
این بحث ما را به آیههای ۲۹ و ۳۰ هدایت میکند: «اگر چشم راستت تو را بلغزاند...» در ظاهر، کندن چشم یا دست یا پایی که خطا کرده، حکمی است بسیار تکاندهنده. فقط مسیحیان انگشتشماری که غیرتشان از عقلشان فراتر رفته بود، این گفته عیسی را بهصورت "تحتاللفظی" تعبیر کردهاند و خود را ناقصالعضو ساختهاند.
حکم مربوط به کندن چشمان، دستان، و پایهای گناهآلود، نمونهای است از کاربرد زبان مجازی توسط خداوند ما. آنچه مورد تأکید او بود، نه قطع اعضای بدن در معنای لغوی آن، بلکه انکار نیرومندانه هوا و هوس نفس بود. نه قطع اندامها، بلکه "میراندن" هوسها راه تقدسی است که او تعلیم میداد. و "میراندن" یا "برداشتن صلیب" برای پیروی از عیسی، یعنی پشت کردن به اعمال گناهآلود، آن هم با چنان قاطعیتی که گویی برای آنها مردهایم، گویی آنها را به مرگ سپردهایم (مرقس ۸:۳۴؛ رومیان ۸:۱۳؛ غلاطیان ۵:۲۴؛ کولسیان ۳:۵).
اما این مفهوم در عمل شامل چه کاری است؟ اجازه بدهید فرمایش عیسی را کمی بسط بدهیم و آن را تعبیر کنیم؛ معنی گفته عیسی در واقع چنین چیزی است: «اگر چشمت باعث گناه توست، چونکه وسوسه از طریق چشمانت و چیزهایی که میبینی به سراغت میآید، آنها را در آور. یعنی نگاه نکن! طوری زندگی کن که گویی چشمانت را در آوردهای و دور انداختهای، و الان کوری و نمیتوانی چیزهایی را ببینی که قبلاً باعث میشد گناه بکنی.
همینطور، اگر دست یا پایت باعث گناه توست، چونکه وسوسه از طریق دستهایت (یعنی کارهایی که میکنی) یا پایهایت (یعنی جاهایی که میروی) بهسراغت میآید، آنها را قطع کن! یعنی دست به آن کارها نزن! به آن جاها نرو! طوری زندگی کن که گویی دست و پایت را قطع کردهای و دور انداختهای، و الان فلج هستی و نمیتوانی کارهایی را بکنی یا به جاهایی بروی که قبلاً باعث گناهت میشد.» این است معنی "میراندن." نمیدانم آیا در طول تاریخ، نسلی بوده است که به این تعالیمِ عیسی همچون نسل ما نیازمند بوده باشد، نسلی که اینچنین در معرض کثافاتِ مجلات و فیلمهای مستهجن (پورنوگرافی) قرار دارد؟
پورنوگرافی برای مسیحیان (و البته برای هر انسانی با عقل سلیم) اهانتبار است، نخست و بیش از هر چیز، بهخاطر اینکه ارزش انسانی زن را تا حد یک ابزار سکسی پایین میآورد، و نیز بهخاطر اینکه به تماشاگرانِ این تصاویر، محرکهای غیرطبیعی جنسی ارائه میدهد. اگر در زمینه تسلط بر خواستههای جنسیمان مشکلی داریم، اگر پایهایمان ما را به دیدن این فیلمها میبرد، اگر دستانمان ما را به ورق زدنِ این مجلات میکشاند، و اگر چشمانمان از دیدن عکسهایی که به ما عرضه میشود لذت میبرد، در اینصورت نه فقط گناه میکنیم، بلکه عملاً نگونبختی را بهسوی خود فرا میخوانیم.
اطاعت از این حکم عیسی مستلزم مقداری "قطع عضو" میباشد. باید برخی چیزها را از زندگی خود دور کنیم، چیزهایی که منبع وسوسه میباشند، یا میتوانند بهراحتی تبدیل به منبع وسوسه شوند. به زبانی مجازی، باید چشم، دست، یا پای خود را قطع کنیم، بدین معنا که از خواندن برخی مطالب و دیدن بعضی فیلمها و رفتن به برخی جاها خودداری کنیم. اگر چنین کنیم، ممکن است در نظر برخی از اطرافیانمان، متعصب و تنگنظر بنماییم. تنها سؤال این است که آیا حاضریم بهخاطر منافع ابدی، این تمسخر را تحمل کنیم یا نه.
موضع عیسی در این زمینه کاملاً روشن بود. به فرمودۀ او بهتر است که عضوی از بدن را از دست بدهیم و ناقص وارد حیات شویم، از اینکه تمام بدن را حفظ کنیم اما به جهنم برویم؛ بهتر است از برخی امکاناتی که این زندگی در اختیارمان میگذارد چشمپوشی کنیم تا وارد حیات واقعی شویم. بدیهی است که این تعلیم کاملاً بر خلاف معیارهای مدرن است که در آن همه چیز مجاز شمرده میشود. این تعلیم بر این باور استوار است که ابدیت بسی مهمتر از امور گذرا است. تنها تصمیمی که باید بگیریم، صرفاً این است که آیا میخواهیم برای این دنیا زندگی کنیم یا برای عالم آینده؛ آیا میخواهیم همرنگ جماعت شویم یا همرنگ عیسی؟
Comments